۳۰ دی ۱۳۸۸

برنامه کرما

واژه کرما را مدت ها پیش شنیده بودم . قدیمی تر ها از آن در بعضی مثل ها استفاده می کردند . در واقع صعود به قله کرما نزد قدیمی ها استعاره از کاری بزرگ و انجام نشدنی بود . کسانی که کارهای بزرگ انجام می دادند در واقع در اصطلاح عام ِ آن روزی ، فاتحان قله کرما قلمداد می شدند . من نمی دانستم کرما قله ایی از رشته کوههای البرز،که در کلاردشت واقع است . تا اینکه چندی قبل از گروه کوه نوردی هنگام معرفی قله های اطراف نام کوه کرما را شنیدم این واژه برایم آشنا بود و بسیار تمایل داشتم در برنامه صعود به قله کرما شرکت کنم . حالا امروز (25/دی/88) در یکی از روزهای سرد زمستانی قرار است با هم نوردان به قله کرما صعود کنیم شاید این فرصتی است برای تمام اعضا گروه تا بخواهند توانایی های خود را محک بزنند .

گزارش برنامه :
هوا کاملا ً تاریک بود . هوای سرد زمستانی مثابه ضربه ایی ملایم بود که بر روی صورت و دست ها احساس می شد و اندک خواب آلودگی را از روی چشم ها پاک می کرد و هم نوردها را بر صعودی دیگر بر سر ذوق می آورد همنوردان همگی ساعت 6:15 از فدراسیون رودبارک به سمت پناهگاه ونداربن در حال حرکتند . ثانیه ها نیز با حرکت ما آرام آرام به سمت جلو حرکت می کند . تاریکی مطلق هوا کم کم لایه های سفید روشنایی را در دل خود جای می دهد . هر چه جلو تر می رویم هوا روشنتر می گردد . گویی حرکت ما با روشنایی هوا ارتباطی خاص پیدا کرده است . کم کم سایه های وهم انگیز ، خیالی و جادویی که بر اثر تاریکی هوا در ذهنمان به وجود آمده است با روشنتر شدن هوا جای خود را به کوه ها و ابر ها و دره ها و رودخانه های اطراف می دهد . نم نم اشکال و اجسام و تصاویر در جلوی چشمانمان کامل تر می شد ند . دقیقا ً مشابه به بوم طراحی می ماند . طراح ابتدایی طراح گنگ و نا مفهوم و نا مشخص است و بیننده را دچار ابهام می کند اما طرح نهایی کاملا ً مشخص و واضح است و هر نوع ابهامی را از ذهن برطرف می کند . با روشن شدن هوا بوم طراحی خلقت برای ما نمایان می گردد . چند کوهسار بلند که در برابر هم سر برافراشته اند و انسان برای نگریستن به آن ها چشم به آسمان دارد و آسمان آشفته با ابرهای درهم ، رود ِجاری که گویی می خواهد به ما بفهماند زندگی مداوم در حال حرکت و گذر است . در نگاه اول که دیدی کلی گراست چشم ها را متحیر می کند . این همه شکوه و جلال در سپیده دم همه را به یاد پروردگار وا می دارد . چشم شکوه می بیند و فکر به سمت خدا می رود . ساعت 7 صبح هم نوردها با انگیزه و هدف از پناهگاه ونداربن به قصد قله کرما شروع به حرکت می کنند . در شروع حرکت کمی سرما احساس می شود اما با برداشتن هر گام احساس سرمااز بین می رود و بدن گرم تر می شود اما صورت همچنان سرما زمستانی را تجربه می کند . اکنون وارد دامنه های کوهسار بلند شدیم ، قسمتی از قله کرما پیداست و همگی خواهان صعود به این قله ی بلند هستند . مقیاس دید کمی تغییر کرده است . دید ها نیز تیز بین تر شده با دید کلی ثانیه از کوه به آسمان می رسیم و با نگاهی ریزتر و حسی ملموس تر رسیدن به آسمان ثانیه ها و شاید ساعت ها طول می کشد . تل های خاک ، سنگ های ریز و درشت و تخته سنگ های عظیم ، پوشش گیاهی خشک شده و درخت های بی برگ و دره های پایین و رود جاری و کوهساران بلند اطراف و آسمان آبی و ....
همگی نشان از آن دارد که رسیدن به خدا مرحله ایی است .
با برداشتن هرگام قسمتی بیشتری از قله کرما به دید می آید . هم نوردها نیز همگی مرحله ایی به سمت هدف گام برمی دارند . با هرگام ارتفاع زیاد و زیاد تر می شود همگی سرحال از مسیر ها عبور می کنند . گذرگاه برای گام برداشتن گاهی آسان و گاهی سخت می باشد . بعد از دو ساعت پیاده روی مداوم بادی کوهستانی سرد و خشن شروع به وزیدن کرد ، گویی به صورت ها سیلی می زد . گروه روی یال کوه در حرکت است ساعت 9 صبح همنوردها آماده ی صرف صبحانه شدند . باد همچنان می وزید و پس از نیم ساعت استراحت ، همگی آماده ی حرکت شدند . هوای کوهسار کمی آشفته بود این آشفتگی با حرکت به سوی بالا جدی تر می شد سرعت باد هرچه بالاتر می رویم بیشتر می شود . اکنون گروه علاوه بر نیروی جاذبه ، باید با نیروی باد هم مقابله کنند که خود انرژی زیادی تلف می کند . اما همگی مصمم به سمت قله کرما در حرکتند . وزش باد دست بردار نیست لحظه ایی آرام ، لحظه ایی چنان آشفته که کار صعود را بسیار مشکل می کند . همگی سعی دارند از لحظه ای آرام حداکثر استفاده را بکنند و به سمت کرما روند . با شرایط اینچنینی صعود کمی دور از ذهن به نظر می رسد اما با وجود این ذهنیت همگی در تلاشند تا بالا صعود کنند . حرکت روی یال تقریبا ً ناممکن است . همگی در حال کم کردن ارتفاع هستند تا در مسیر پرتگاه نباشند و از پشت یال حرکت کنند . گاهی مسیر خاکی ، گاهی سنگ ریزه و گاهی تخته سنگ . انگار مراحل رسیدن به قله یکی یکی پشت سر هم در حال طی شدن است . به همین منوال 2 ساعت دیگر به سمت بالا در حرکتیم . باد همچنان می وزد و سرعتش زیاد و زیاد تر می گردد گویی می خواهد گوشه ایی از خشم خود را به ما نشان دهد . ناگهان یکی از همنوردان دچار کسالت می گردد و توان ادامه دادن مسیر را ندارد . بدلیل شرایط بد آب و هوایی به تشخیص سرپرست تیم (مازیار ازوجی) گروه را از جایی که یال اصلی قله کرما (دوروش) شروع می شود (ارتفاع 3200) برمی گرداند و تنها 4 نفر را برای صعود انتخاب می کند به سمت پناهگاه در حال بازگشتیم باد شدید حرکت به سمت پایین را مشکل کرده است . باد شدید و شیب زیاد گهگاهی استراحت بین راهی را طلب می کند . بعد از 2.5 ساعت گام برداشتن به ونداربن می رسیم . روی ایوان پناهگاه به صرف چای و نهار می نشینیم . ما منتظر بقیه افراد گروه هستیم و چندی بعد آن ها هم از ر اه می آیند که موفق به صعود کرمای کوچک شده اند آنان نیز پس از بدتر شدن شرایط هوایی مجبور به بازگشت می شوند . پس از ساعت 1.30 بعد ازظهر به سمت منزل به راه افتادیم .
اما درسی که مااز این برنامه گرفتیم این بود که :
پیمانی را که باخدا در طوفان بستی در آرامش فراموش نکن .
سرپرست برنامه : آقای مجید ربیع پور
سرپرست گروه : مازیار ازوجی
به قلم سرکار خانم مریم باقریان

۲ نظر:

  1. سلام
    به همه ی دوستان خسته نباشی میگم
    پایدار باشید
    مهرزاد

    پاسخحذف
  2. گریه چرا ؟ فتح را آرزو کنید. استفن گرین

    پاسخحذف